• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5139 -
  • ۱۴۰۰ سه شنبه ۱۲ بهمن

پيشنهاد سكوت به ثروتمندان!

جعفر گلابي

هر چند ويديوي پخش شده از يك منتقد مدارس غيرانتفاعي بازنشر زيادي داشته است ولي مستقلا از اهميت چنداني برخوردار نيست. مهم نوع اين سخنان از سوي متمولان است كه به كرات صادر شده و احتمالا اين آخرينش نيست و اختصاص به يك جناح هم ندارد. به نظر مي‌رسد اين‌گونه سخنان مبنا و سرچشمه و علت دارد. وي در پاسخ به سوالي راجع به مخالفتش با مدارس غيرانتفاعي و چرايي ثبت‌نام فرزندش در همين مدارس مي‌گويد: من عضو هيات علمي دانشگاه هستم و پولش را دارم ولي يك عده از مردم پولش را ندارند! او در توضيح و توجيه اين فرمايش گهربار به نكات مهمي اشاره مي‌كند كه از اصل ماجرا و سخن ابتدايي او سهمگين‌تر و صادقانه‌تر است. وي مي‌گويد: من جزو طبقه برنده هستم و مي‌خواهم فرزندم هم جزو طبقه برنده باشد! اگرچه وي در اين رابطه اظهار شرمندگي مي‌كند ولي همين سخنان فارغ از گوينده‌اش فوق‌العاده مهم و مستحق تمركزند. چندي پيش راجع به جنگ داغ ميان فقر و غنا نوشتم و كوشش كردم ثابت كنم اگر جنگي وجود دارد، جنگ غنا با فقر و اغنيا با فقراست. از اين بحث مهم و چرايي و كثرتش كه بگذريم تحليل اوضاع كنوني و نگاهي به رابطه فقرا و اغنيا از اهميت ويژه‌اي برخوردار است. حالا ثروتمندان نه تنها لحظه‌اي را در پيشروي عليه اقشار مستمند جامعه از دست نمي‌دهند كه پديده‌اي جديد از چندين سال پيش شكل گرفته و در حال بزرگ شدن و سلطه بر فضاي رواني كشور است. رانت‌خواري‌ها و اختلاس‌ها و حقوق‌هاي نجومي و سر برآوردن برج‌هاي لوكس خيره‌كننده كه پيام‌هاي خاص خود را دارند جاي خود. تفاخر به مال و مكنت و تحقير ضعيفان و تاكيد مستقيم و غيرمستقيم بر مهتري و برتري و تبليغ برخورداري‌ها و به رخ كشيدن زندگي‌هاي لاكچري هم شلاقي شده كه بر روح و روان تهيدستان فرود مي‌آيد! اي كاش به ملاحظه انقلاب و جنگ كه ثقل اصليش بر دوش فقرا بود...

 محض رعايت ارزش‌هاي اخلاقي كه قرار بود با انقلاب سال 57 مستولي شود يا حداقل براي جلوگيري از خشم بينوايان، ثروتمندان اعم از انقلابي و غيرانقلابي، مسوول و غيرمسوول، مذهبي و غيرمذهبي به لذات و نعمات خود اكتفا كنند و هرازچندي سخني بر زبان نياورند كه عمق جان ضعفا را بسوزاند. اگر بخواهيم اعمال و سخنان فقيرسوز برخورداران جامعه را ليست كنيم مي‌شود مثنوي صد من كاغذ! هنوز ادعاي ژن خوب داشتن آن آقازاده چون تيغ در روح مستمندان فرو نرفته بود كه آقازاده ديگري به كمكش شتافت و منتقدان را با توهين‌هاي عجيب نواخت و وقتي همسر يكي از مسوولان جمله تاريخي خود را بيان كرد كه مدرسه خوب براي فرزندمان پيدا نكرديم خودمان مدرسه ساختيم، صاحب مشاغل 30گانه مردم را به لنگ‌پوشي و نان خشك‌خوري دعوت كرد، وزير مولتي‌ميلياردر جلو دوربين‌ها در پاسخ پيرمردي كه از هزينه سنگين فيزيوتراپي گلايه مي‌كند، پاسخ مي‌دهد كه خودت بمال و باعث خنده حضار مي‌شود! تحليلگري كه همه را به چوب انتقاد مي‌راند و استادي دانشگاه را يدك مي‌كشد با ذوقي نمايان اعلام مي‌كندكه مادر و پدرش ثروتمند بوده‌اند و هميشه در خارج و داخل كشور در رفاه كامل بوده است، هنرپيشه‌اي ايران را لايق‌ زاده شدن فرزند خود نمي‌داند و بازمي‌گردد و باز هم پروژه مي‌گيرد و هنرپيشه ديگري به صراحت بيان مي‌كند كه مي‌خواهم ۸۰ ميليون ايراني نباشند اگر خم به چشم فرزندم بيايد! اين سخنان و رفتار گزنده حاكي از به وجود آمدن طبقه‌اي فوق‌العاده ثروتمند است كه فرسنگ‌ها از مردم خود دور شده‌اند و اين سخنان و اعمال براي‌شان كاملا عادي است و نه تنها احساس شرم و خطر نمي‌كنند كه از آن لذت مي‌برند! وقتي در علن چنين است در برخوردهاي روزمره بسيار بيشتر و شديدتر روحيه ثروت و مكنت و به قولي اخلاق بورژوازي از وجودشان صادر مي‌شود و من صدها مورد از اين رفتارهاي عارض شده را در ايشان ديده‌ام. براي مسوولي داستان بيكاري و فقر همكاري را شرح دادم كه براي او كاري پيدا كند، وي ضمن اينكه مي‌توانست و كوچك‌ترين كاري نكرد در كمال تعجب، داستان مراسم عروسي پسرش در ويلاي لواسان و نوع عذاهاي عجيب سرو شده در آن مراسم را برايم شرح داد؟! همكاري كه به لطايفي به مكنت رسيده است علاقه عجيبي به سفر خارج دارد، در يك نوبت وقتي در فيس‌بوك به شرح لذايذ اسفارش پرداخته بود عكسي از كودك كوره‌پزخانه‌هاي جنوب تهران را گذاشتم چنان برآشفت كه اگر قدرتي داشت حتما معاقب مي‌كرد! با اين اوصاف و نظر به اوضاع بغرنج معيشت توده‌هاي مردم پيشنهاد جدي كه ضرورت عاجل دارد، اين است كه صاحب نفوذي در حكومت يا بيرون آن يا جمعي انديشمند و موجه به اشراف و متمكنان و مسوولان جدا هشدار دهند كه اگر در عمل به چرب و شيرين دنيا سخت مشغول شده‌اند و فعلا تا برقراري عدالت راه درازي در پيش داريم حداقل براي امنيت خودشان هم كه شده اوضاع جامعه و خصوصا بينوايان را درك و سكوت پيشه كرده يا در گفتار خويش احتياط اكيد كنند. چه لذتي دارد به مستمنداني كه از شانس ژن خوب نصيب نبرده‌اند و رانتي نوازش‌شان نكرده يا پدر پولدار نداشته‌اند، فخر فروخته شود.
 اين يك لذت را قلم گرفتن كار دشواري نيست! داستان جواني كه چند روز پيش دستگير شد كه خودروهاي مدل بالا را آتش مي‌زد عاقلان نكته‌سنج را تكان مي‌دهد. خداي ناكرده يكي از سخنان و رفتارها از سر عجب و تكبر و تفاخر به ثروت و قدرت ممكن است جرقه‌اي بر خشم انباشته تهيدستان بزند و تر و خشك را با هم بسوزاند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون